یادگار کریم خان، جاذبه مغفول مانده شهر راز
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۹۲۳۱۷
ایسنا/فارس شیراز، شهری با جذابیتهای ویژه محسوب میشود که مهمترین آنها، مردمان خونگرم و میهمان نواز و لهجه زیبا و روحنوازش است، در این میان، وجود قریب به ۲۰۰ مکان دیدنی، از بازار و مسجد و امامزاده و کلیسا تا بقعه و باغ و چاه و آرامگاه که در جای جای شهر راز پراکندهاند و شمار زیادی از آنها جزو آثار و اماکن و ابنیه بسیار دیدنی اما مغفول مانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در کنار اماکن و جاذبههای تاریخی و فرهنگی مشهوری که تقریبا همه علاقهمندان آنها را میشناسند و بازدیدی از آن داشتهاند، اماکن و نقاطی هم وجود دارد که شاید نامش برای اهالی شهر راز هم آشنا نباشد، چه رسد به آنکه به دیدارش رفته و در خصوص آن اطلاعاتی داشته باشد.
به گزارش ایسنا، شیراز با وجود برخورداری از این پتانسیل بالا و شگرف و علیرغم همه محبوبیتی که به هر واسطه نزد ایرانیان و شمار کثیری از مردم جهان دارد، هنوز نتوانسته آنطور که باید و شاید در جذب گردشگر موفق عمل کند و شمار کسانی که به عنوان گردشگر اعم از داخلی یا خارجی به برخی اماکن و نقاط دیدنی شیراز عزیمت و از آنها بازدید میکنند، طی یک هفته با زحمت به ۵۰ نفر میرسد.
در میان اماکن و آثار دیدنی و البته ثبت شده میراثی شیراز، باغ-تکیه، یا باغ-موزه "هفتتنان" است؛ مکانی که پیشینه آن به دوران زندیه باز میگردد؛ بن کوه "چهل مقام" و شمال "آرامگاه حافظ" جایگیر شده و دورانی پر رونق را در گذشته خود داشته است و اکنون، با همه جذابیتش، شمار بازدیدکنندگانش حتی در ایام پایانی هفته، به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسد!!
برای دیداری از باغ-موزه هفت تنان پنجشنبه را انتخاب کردیم با این نگاه که شاید شمار گردشگران بیش از سایر ایام باشد اما در این روزه نیمه تعطیل هفته هم این مکانِ به جا مانده از دوره زندیه، "کمتر از انگشتان یک دست" بازدید کننده داشت! گردشگرانی که دو تن از آنها دانشجو بودند و با هدف پژوهش به این مکان آمده بودند.!
با وجود آثار تاریخی جذاب در این باغ و تعداد بسیار زیادِ سنگ ها و اشیاء با قدمت چندصدساله، نه توجه توریست ها چندان به آن جلب می شود و نه شیرازی ها در شهرگردی هایشان التفاتی قابل ذکر به آن دارند.
این در حالیست که به لحاظ جغرافیایی، باغ-موزه هفت تنان در نقطه خوبی قرار دارد و با توجه به فاصله بسیار کم آن با اماکن مشهوری مانند آرامگاه و ورزشگاه حافظیه، باغ های جهان نما و دلگشا، دروازه قرآن و گهواره دید، پتانسیل بالایی برای جذب گردشگر دارد، اما میزان استقبال شیرازی ها و غیرشیرازی ها به این باغ تاریخی، قابل مقایسه با اماکن پیرامونی آن نیست.
سنگ قبرهای بی نام این باغ در کنار پنج نقاشی حک شده بر دیوارهای عمارت، به تنهایی جذابیت های فراوانی برای مخاطبان ایجاد می کند و در قسمت دیگر باغ که دَربی جداگانه دارد، شاهد سنگ ها و اشیاء کوچک و بزرگ بسیار زیادی هستیم که می توانند برای هر مخاطبی جالب توجه باشند.
نکته عجیب و نگران کننده، تعداد ماموران و محافظان این بنا و این همه سنگ و اشیاء ارزشمند است. در طول شبانه روز، همواره تنها یک نفر مسئولیت نگهبانی از این باغ-موزه را برعهده دارد که در نوع خود بسیار عجیب به نظر می رسد. با توجه به اینکه این باغ-موزه دارای دو قسمت جداگانه است و درب های آن نیز با یکدیگر فاصله زیادی دارد، مشخص نیست که در صورت بروز حادثه ای برای یکی از این دو قسمت، چه اتفاقی رخ خواهد داد. و آیا در صورت بروز سوء قصد برای ربودن اشیاء تاریخی، تنها یک مامور، آن هم با دستان خالی، می تواند مانعی برای سارق یا سارقان احتمالی باشد؟ آیا حتما باید اتفاق، رخ دهد تا برای ایمنی بیشتر این مکان تدبیری اندیشیده شود؟
یکی از ایده هایی که می تواند در جلب نظر گردشگران به این باغ موثر باشد، تبدیل کردن بخش موزه باغ به کافه سنتی یا چیزی شبیه آن است. با توجه به احتمال انتقال بخش عمده ای از اشیاء به آرامگاه حافظیه، اگر این قسمت از باغ-موزه هفت تنان با رعایت نکات ضروری به جایی برای گذراندن اوقات فراغت جوانان و خانواده ها تبدیل شود، هم می تواند باعث درآمدزایی و اشتغال زایی شود و هم در افزایش تعداد بازدیدکنندگان بسیار موثر خواهد بود.
اما این تنها راه نجات باغ-موزه هفت تنان نیست و معرفی بیشتر آن به گردشگران داخلی و خارجی، همت مسئولان مربوطه در اداره کل میراث فرهنگی استان فارس را می طلبد.
به گزارش ایسنا، نقاشیهای پنجگانه موجود که به نوعی مراحل مختلف سیر و سلوک را تصویرگر است، شامل تابلوهای "درویشی جوان، حضرت ابراهیم در حال ذبح حضرت اسماعیل، عاشق شدن و دلدادگی شیخ صنعان به دختر ترسا، حضرت موسی(ع) در لباس شبانی و درویشی با کشکول و تبرزین" بوده و هر یک حکایتی دارد و یک مرحله از مسیری که باید برای رسیدن، طی شود را نشان میدهد.
"آقا صادق" نقاش دوره زندیه در تابلوی اول که درویش جوان را شبیه شاه عباس صفوی به تصویر کشیده یک بوق پشت این درویش آویزان کرده و درحالی که در یک دست چماقی دارد با دست دیگر سعی میکند کشکول را از روی درخت بردارد. در واقع برای گذشتن از سیر و سلوک باید مراحل مختلفی را طی کرد. او ابتدا باید قال و قیل و سروصدا که در این تصویر نماد آن بوق است را از بین ببرد و بعد چماق را که نشان زور و قدرت است کنار بگذارد.
در تابلوی دوم که ذبح اسماعیل (ع) به دست حضرت ابراهیم(ع) تصویریگری شده؛ مقصود نقاش آن بوده که نشان دهد برای رسیدن به سلوک باید همانند ابراهیم در راه خدا از همه چیز خود گذشت و مانند اسماعیل مطیع امر خدا بود.
در تصویر وسط یا سوم که مربوط به شیخ صنعان است متوجه میشویم که برای رسیدن به سلوک نباید فریب زهد و تقوا را خورد. میدانیم که شیخ صنعان مظهر زهد و تقوا بود اما در یک شب عاشق دختری مسیحی (ترسا)میشود و دین و تقوای او جایش را به امور دنیوی میدهد. آنجاکه دختر از شیخ صنعان میخواهد شراب بخورد و او میخورد؛ میخواهد قرآن را پاره کند و او میکند و البته دست آخر هم شیخ به وصال نمیرسد.
تابلوی چهارم اما، موسی(ع) را نشان میدهد که در حال شبانی است. او که هم قبل از پیامبری و هم بعد از آن شبان بود با همه کلیم الهی بودن چیزی برای خود نخواست. لذا از خود گذشتن و ساده زیستن مرحله دیگر از مراحل سلوک است.
و در نهایت تابلوی پنجم، تصویر درویشی است که نام و نشانی ندارد. او بر خلاف تابلوی اول نه چوب دارد و نه چماق و نه بوقی که با آن قال و قیل کند. هم دارایی درویش در این تصویر تبرزینیست که نماد جدایی حق از باطل محسوب میشود و البته کشکولی. همان کشکول که در تابلوی اول روی درخت قرار داشت و در نقطه پنجم از مسیر سیر و سلوک، به دست درویش رسیده است.
به گزارش ایسنا، این تابلوهای نقاشی که با رنگ و روغن بر روی گچ کار شده، در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ هجری شمسی توسط نقاش و هنرمند فقید؛ شادروان "محمدباقر جهانمیری" به همان طرح و نقش قدیمی تعمیر و تجدید شده است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: شيراز جاذبه های گردشگری شیراز استانی فرهنگی و هنری شیخ صنعان استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی فرهنگی و هنری شیخ صنعان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۹۲۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
ایسنا/همدان دختر مرحوم دکتر سیدمرتضی هزاوهای با تأکید بر اینکه پدرم گوش شنوای همه بود، گفت: مرحوم هزاوهای تعامل با جوانان را خوب بلد بود به طوریکه گوش شنوای همه بود و بسیاری از جوانان با او مشورت و درددل میکردند.
محیا سادات هزاوهای در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به رفاقت خود با پدرش اظهار کرد: بُعد رفاقت ما بیشتر از رابطه پدر و دختری بود به گونهایکه جزئیات اتفاقات روزمره را برای هم تعریف میکردیم.
وی با تأکید بر اینکه در محیط خانواده حضور پدرم پر از عشق و زندگی بود، خاطرنشان کرد: حتی دوران بیماری هم نتوانست انرژی و ابراز احساسات پدرم را بگیرد و با تمام نواتوانی باز هم محبت و عشق خود را نشان میداد.
هزاوهای با اشاره به دلنوشته پدرش افزود: زمانیکه کنکور داشتم پدرم برایم دلنوشتهای نوشته بود که آن را با آیهای از قرآن شروع کرده بود «عذرخواهی میکنم که به علت مشغله جز دعا توشهای برایت ندارم. تو فراتر از آنی که من میخواهم و درست آنی که خدا میخواهد.» و تعابیر عاطفی بسیار قوی در نوشتههایش بکار برده بود.
وی با بیان اینکه مرحوم هزاوهای جاذبهای برای نسل جوان داشت، تصریح کرد: رابطه بین پدرم و جوانان اقوام و دانشجویانش بسیار زیاد بود و برخی از جوانان فامیل که با پدر و مادر خود راحت نبودند، از طریق پدرم مسائل و خواستههای خود را با خانوادههایشان مطرح میکردند.
دختر مرحوم هزاوهای تابآوری و انعطافپذیری در مقابل نظرات مخالف را یکی از ویژگیهای ممتاز پدر دانست و یادآور شد: پدر حتی اگر در زمینهای صاحبنظر بود در جمعی که مخالف نظرش بود، برآشفته نمیشد و با آرامش و صبوری صحبت میکرد ضمن اینکه نظرات مخالف رابطهاش را تحتتأثیر قرار نمیداد.
وی با بیان اینکه همیشه پدر به بنده مشورت میداد و در بحث ازدواج نخستین مشاورم او بود، اظهار کرد: پدر همیشه در امر ازدواج بنده سختگیری داشت اما در موردی که یکی از همکارانش معرفی کرده بود، سختگیری نکرد، انگار به او الهام شده بود.
هزاوهای با اشاره به اینکه دو ماه بعد از عقدم پدر از دنیا رفت، ادامه داد: پدر در مسائل مادی و مهریه صحبت نکرد و فقط یک جمله به همسرم گفت و آن این بود «دخترم امانت حضرت زهراست، اگر امانتدار خوبی هستی، بسمالله».
وی با تأکید بر اینکه پدر بدون حساب و کتاب و بدون توقع به دیگران کمک میکرد، یادآور شد: پدر هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشت و همیشه بدون انتظار به دیگران کمک میکرد و همواره به دنبال این بود که به انحاء مختلف دل دیگران را به دست بیاورد.
دختر مرحوم هزاوهای با بیان اینکه پدرم مشمول لطف الهی بوده و هست، گفت: پدرم همیشه خیرخواه مردم بود و به همین علت مشمول لطف الهی بوده و هست. همیشه اگر کسی نیاز به کمک داشت هر کمکی که از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد.
به گزارش ایسنا، دکتر سیدمرتضی هزاوهای، عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی و یکی از پژوهشگران و اساتید مطرح دانشگاه بوعلیسینا در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد. او پس از سالها تدریس در دانشگاه بوعلیسینا در سال ۹۲ با بیماری مواجه شد و در اردیبهشت سال ۹۹ به علت بیماری درگذشت.
انتهای پیام